به گزارش مشرق، ما همه چیزمان به همه چیزمان میآید. غیر از این نیست. اگر روزهای بارانی تمام تاکسیهای شهر فقط دربستی سوار میکنند؛ اگر موسسات مالی غیرمجاز دار و ندار ملتی را بالا کشیدند، طبیعی است که این وسط یک بازیکن فوتبال هم دست به کاری در سطح جعل سند بزند و یا دست کم کاری کنند که مجبور شود تا به این تخلف و اشتباه تن دهد. آنهم بازیکنی که قرار بود برای تیم ملی کشور، هزاران آرزوی کوچک و بزرگ بسازد و با همان شماره ۱۷ معروف یاد تکنیک و هوش فرشاد دوستداشتنی را برای همه زنده کند. اما چه میشود که قرار نیست، آرزوهای ما حتی در مستطیل سبز جوانه بزند.
این روزها در فوتبال اتفاقاتی رخ میدهد که دست کمی از شعبدههای دیوید کاپرفیلد ندارد. صبحی نمیشود که با حرف یکی از اهالی ورزش غافلگیر نشد؛ حرفهایی که اعتبار و اعتماد آدمی را به سخره میگیرد و بعضا آدمی را به فکر فرو میبرد که قرار است، پایان این مرثیه چه شود. قرار است چگونه این کابوس به پایان رسد. شاید یک خواب باشد ولی همه این اتفاقات حقیقت دارد.
امروز در عالیترین سطح فوتبال کشور ما خیلی راحت مهدی طارمی دچار یک تخلف بزرگ میشود و یک باشگاه باسابقه و بزرگ در کشور به پاس این تخلف محروم میشود و به تبع آن دل میلیونها هوادار شکسته میشود. به راستی قرار است که با این هواداران چگونه برخورد کرد. تماس تلفنی دوشنبهشب جوان آیندهدار بوشهری یک ضربه مهلک به پیکره فوتبال بود. صدای لرزانش پای تلفن حکایت از آن داشت که آقای گل دیروز، هنوز هم دقیقا نمیداند چه اتفاقی رخ داده است. او هنوز نمیداند که باید چگونه در یک برنامه تلویزیونی زنده صحبت کند. هنوز با شک و تردید اسامی را به زبان میآورد؛ اسمهایی که از خیلی وقت قبلتر نشسته و تکیه زده بر کرسی مدیریتی و قدرت وعده و قول میدادند که مشکلات حل خواهد شد. حتی زمانی که مشکلات بر سر همه آوار شد باز هم بودند کسانی که از اساس مشکلات را انکار میکردند.
شاید امروز صدرنشینی پرسپولیس در لیگ برتر و برتری آنان بر رقیب سنتی بهترین پوشش برای پنهان شدن باشد. به راستی که خوششانسی با آنان است که امروز هرچه خواستند با سرخها کردند ولی انگار کسی حوصله ندارد یا حواسش نیست که چه اتفاقی رخ داده است. امروز تمامی آنانی که با اعتبار نام پرسپولیس بازی کردند، در جایی پشت موفقیتهای تیم قایم شدند و انگار این روزها تنها کسی که برای پرسپولیس مانده، همان برانکو و همان بازیکنان هستند که برای سرخها اعتبار میخرند.
اما این پایان کار نیست. قطعا این راه حل نهایی نیست. باید از همین حالا دست به کار شد. باید همان اتاقهای شیشهای زیر نورافکن آقای روحانی به کار انداخته شود و سرانجام مشخص شود که چرا فوتبال به این حال و روز دچار شده است. چرا و چگونه امروز در فوتبال ایران شرایط تا آنجایی پیش میرود که تبلیغات علیه آن دایره بینالمللی پیدا میکند.
اینکه به راحتی چندین و چند بازیکن مدنظر استقلال برای تقویت خط حمله صرفا با تبلیغات ضد ایرانی از آمدن به تهران منصرف میشوند، نشان از آن دارد که ما هنوز با سطوح عالی و بینالمللی فوتبال فاصله داریم؛ سطحی که در آن مدیر یک باشگاه، بازیکن تیمش را به دلیل تمارض جهت گرفتن پنالتی به سود تیمش جریمه میکند و این کار بازیکن را یک ضد فوتبال تلقی میکند؛ ضدفوتبالی که امروز به یک ترفند و روش در فوتبال بدل شده است و در این میان آنانی موفقاند که بهتر از بازیکنان نه در محوطه جریمه بلکه در قانون دایو میکنند. امروز فوتبال ما به یک داور سختگیر و جدی نیاز دارد، شاید یک کولینا با نگاه غضبآلود و جدی برای ما از نان شب هم واجبتر باشد که از هیچچیز نترسد و با جرأت در برابر کوچکترین خطاها و اشتباهات حتی در حساسترین دقایق بازی در سوت خود بدمد و به وقتش کارت قرمز را به همه آنانی که قانون را دایو میکنند، نشان دهد.
فرهنگستان فوتبال - فرشاد اعظمی